sanasana، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

سنای عزیزم

بدون عنوان

1392/7/10 12:04
نویسنده : zahra
123 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوشگلم! جونم برات بگه که تو امروز نه ماه و 15 روزته . خیلی شیرین تر و خوردنی تر از قبل شدی. با دیگران راحت تر ارتباط برقرار می کنی و گریه نمی کنی. پله آشپزخونه رو میای پایین، چند ثانیه می تونی وایسی، با داداشی بازی می کنی و موهاشو می کشی و میری سراغ کتاباش و می خوای ببینی داداشی چیکار می کنه.

مرخصی نه ماهه من اول مهر تموم شد ولی من رفتم اداره و سه ماه دیگه هم مرخصی گرفتم تا شما بزرگتر و خانوم تر بشی. می خواستم برات پرستار بگیرم ولی مادرجون گفت خودم نگهت می دارم. راستش نمی خواستم این کار رو بکنم چون مادرجون رو از کار و زندگی می ندازی ولی اون اصرار داره که این کار رو بکنم تا یه آدم غریبه رو نیارم خونه، حالا تا ببینیم چی میشه.

هفته دیگه عروسی دایی مهدی هست و ما هم داریم خودمونو آماده می کنیم واسه عروسی. یه لباس خوشگل خاله راضیه برات دوخته تا اون شب بپوشی و به قول خاله لیلا بدرخشی. دیشب رفتیم خونه مادرجون و وسایل زندایی رو کادو کردیم و تو هم اون وسط هی فضولی می کردی. مامان قربون دختر خوشگلش بره...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سنای عزیزم می باشد