سر کار رفتن من
عزیزم من بالاخره سه شنبه سوم دی ماه بعداز 14 ماه و نیم برگشتم اداره. تو رو گذاشتم پیش مادرجون تا مراقبت باشه اقلا از این بابت خیالم راحته که می دونم جات خوبه و مادرجون مثل خودم ازت خوب مواظبت می کنه. وقتی از سرکار برگشتم خونه شما خونه دایی مهدی بودی و چون زندایی نسیم رودوست داری وقتی منو دیدی عکس العمل دلتنگی نشون ندادی از خودت کلا انگار راحت کنار اومدی با نبودن من. تنها نگرانیم غذا نخوردنته، چون خیلی بدغذا و بد ادایی و تقریبا چیزی نمی خوری و من از این بابل خیلی غصه می خورم. دخترم خوب غذا بخور لطفا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی