sanasana، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

سنای عزیزم

با هم بودنمون

1393/3/25 10:22
نویسنده : zahra
250 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزيزم شما الان 1 سال و 5 ماه و 29 روزته و دو روز ديگه 18 ماهت تموم مي شه. 18 ماهي كه با هم نفس كشيديم، زندگي كرديم و  عشق كرديم. من عاشق لحظه لحظه هاي اين 18 ماهم و دلم براي تك تك لحظاتش تنگ مي شه و جونم برات بگه كه عاشقانه دوستت دارم.

و اما دخترم، سه روز ديگه بايد ببرمت واكسن 18 ماهگيتو بزنم و من از روزها قبل استرس اين واكسنو دارم چون يكي از سخت ترين واكسن هاست و از اونجايي كه به بدترين شكل ممكن دارو مي خوري من موندم كه وقتي كه تب كني چجوري تبتو پايين بيارم. راستي اين واكسنو قراره بريم پيش زندايي نسيم تا برات بزنه.

و اين هم كلمه ها و كارهاي جديدت:

بابابزرگ (آدوگ)- مادرجون (آجي جي)- خال(دال)- زندايي (ادايي)- داداشي(دادايي) كفش(د)

از اعضاي بدنت دست، پا، سر، مو، چشم، گوش، بيني، دهان، زبان و دندان رو مي شناسي و نشونشون مي دي.

عاشق ددر رفتني و هر كي كه بخواد بره ددر صرف نظر از اينكه كه كيه تو مي خواي باهاش بري. يه روز خونه بابابزرگ بوديم و دختر دايي بابات هم اونجا بود ، وقتي مي خواست بره تو رفتي بغلش كه باهاش بري و كلا هم يكي دو بار بيشتر نديديش و همچين هم دستاتو حلقه مي كني دور گردنشون كه آدم فكر مي كنه چندين ساله اونا رو مي شناسي.

عزيز دلم باز هم مي گم كه عاشقانه دوستت دارم و از خدا ممنونم بابت فرشته هاي خوشكلي كه بهم داده.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سنای عزیزم می باشد